improperدیکشنری انگلیسی به فارسینادرست، نا مناسب، نابجا، بی جا، نالایق، خارج از نزاکت، نا شایسته، نا مربوط
کسر ناسرهimproper fractionواژههای مصوب فرهنگستان1. کسری که صورت و مخرج آن عدد است و صورت کوچکتر از مخرج نیست 2. کسری که صورت و مخرج آن چندجملهای است و درجۀ صورت کوچکتر از درجۀ مخرج نیست
تبدیل ناسرة لورنتسimproper Lorentz transformationواژههای مصوب فرهنگستانتبدیل لورنتسی که در آن دترمینان ماتریس تبدیل برابر با 1- است