upsetدیکشنری انگلیسی به فارسیناراحت، واژگونی، شکست غیر منتظره، واژگون کردن، چپه کردن، اشفتن، اشفته کردن، مضطرب کردن، بر گرداندن، اشفته، نژند
upsetدیکشنری انگلیسی به فارسیناراحت، واژگونی، شکست غیر منتظره، واژگون کردن، چپه کردن، اشفتن، اشفته کردن، مضطرب کردن، بر گرداندن، اشفته، نژند
upsetدیکشنری انگلیسی به فارسیناراحت، واژگونی، شکست غیر منتظره، واژگون کردن، چپه کردن، اشفتن، اشفته کردن، مضطرب کردن، بر گرداندن، اشفته، نژند