بمبbombواژههای مصوب فرهنگستانجنگافزاری حاوی یک مادۀ منفجرۀ شیمیایی یا میکربی یا هستهای که معمولاً با هواگرد پرتاب میشود
بمب آتشزاfire bombواژههای مصوب فرهنگستانبمبی پرشده با مخلوطی از بنزین ژلاتینیشده و مجهز به یک چاشنی
بمب آتشفشانیvolcanic bombواژههای مصوب فرهنگستانتودهای نیمهجامد از گدازه که از آتشفشان به بیرون پرتاب و در میانۀ مسیر جامد میشود
revampدیکشنری انگلیسی به فارسیتجدید نظر، وصله پینه کردن، دوباره رویه انداختن، نو نما کردن، دوباره وصله یا سرهم بندی کردن