وراثةلغتنامه دهخداوراثة. [ وِ ث َ ] (ع مص ) ورث . ارث . رثة. تراث . میراث گرفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از آنندراج ). میراث یافتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رجوع به وراثت و رجوع به ارث شود.
گونه 4varietyواژههای مصوب فرهنگستاندر جامعهشناسی زبان، هر نظام زبانی که مؤلفههای جغرافیایی و اجتماعی زبان را منعکس میکند
رقم چندرگهایmultiline varietyواژههای مصوب فرهنگستانجمعیتی مرکب از رگههای خویشاوند یک گیاه خودگشن که ژنهای متفاوتی دارد
چندگونای جبریalgebraic varietyواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از نقاط در یک فضای بُرداری که در آن دسته از معادلات چندجملهای، صدق میکند که ضرایب آنها در هیأت نردهای فضای بُرداری باشد متـ . خمینۀ جبری algebraic manifold