رأی یکصداvoice vote, viva voice voteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رأی که به صورت دستهجمعی و با صدای بلند از رأیدهندگان اخذ میشود
صدای برونتصویرvoice over/ voice-over, VOواژههای مصوب فرهنگستانگفتار یا گفتوگویی که شنیده میشود، ولی منبع صدا در تصویر دیده نمیشود
صدای غاریcavernous voice, amphoric voice, amphoriloquy, amphorophonyواژههای مصوب فرهنگستانصدایی که در بیماران ریوی، در هنگام صحبت کردن، از ریهها به گوش میرسد
فرمان صوتیvoice command, speech command, spoken command, voice controlواژههای مصوب فرهنگستانفرمان مستقیم یا غیرمستقیمی که دستگاه بازشناسی گفتار آن را اجرا میکند متـ . آوافرمان
گیرة افزاربندیrigger's screw, rigger's vise, splicing viseواژههای مصوب فرهنگستانگیرهای که از آن برای نگه داشتندو بافه یا طناب در حین همبندی استفاده میشود
adviceدیکشنری انگلیسی به فارسیمشاوره، مشورت، نصیحت، اندرز، نظر، پند، رایزنی، خبر، مصلحت، صوابدید، اگاهی، اطلاع