وحودلغتنامه دهخداوحود. [ وُ ] (ع مص ) وحادة. وحودة. وحد. وحدة. حدة. (ناظم الاطباء). تنها و یکتا ماندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
وعوثلغتنامه دهخداوعوث . [ وُ ] (ع اِ) شدت و شر. (المنجد). سختی و بدی . (اقرب الموارد). || ج ِ وعث . (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به وعث شود.
ووتیلغتنامه دهخداووتی . (اِخ ) وودی . یکی از تواناترین شهریاران چین (140-87 ق .م .) که با اردوان دوم (127-124 ق .م .) و پسرش مهرداد دوم اشکانی (<span class="