رای، اخذ رای، دعا، رای دادن، فعالیت انتخاباتی کردن
حرف زدن
لاغر
بزرگترین، وسیع، عظیم، بزرگ، پهناور، فراوان، زیاد، بیکران
رأی دهندگان
چربی، چاق
اختصاص می دهد، اختصاص دادن، فدا کردن، وقف کردن
outvotes
overvotes