warدیکشنری انگلیسی به فارسیجنگ، محاربه، حرب، رزم، نزاع، افند، جنگ کردن، دشمنی کردن، کشمکش کردن، عداوت کردن
warدیکشنری انگلیسی به فارسیجنگ، محاربه، حرب، رزم، نزاع، افند، جنگ کردن، دشمنی کردن، کشمکش کردن، عداوت کردن
جنگwarواژههای مصوب فرهنگستانپیکار و نبرد بین دو یا چند کشور که در آن تمام توان نظامی طرفین مخاصمه از راه زمین و دریا و هوا برای پیروزی به کار گرفته شود