warningدیکشنری انگلیسی به فارسیهشدار، اخطار، اعلام، اعلام خطر، زنگ خطر، اشاره، اگاه کردن، تحذیر، اژیر
warningsدیکشنری انگلیسی به فارسیهشدارها، هشدار، اخطار، اعلام، اعلام خطر، زنگ خطر، اشاره، اگاه کردن، تحذیر، اژیر
warningsدیکشنری انگلیسی به فارسیهشدارها، هشدار، اخطار، اعلام، اعلام خطر، زنگ خطر، اشاره، اگاه کردن، تحذیر، اژیر
پیشاخطارearly warning, tactical warningواژههای مصوب فرهنگستاناعلام خطر رادار زمینی یا رادار پرنده و ایستگاههای شنود مبنی بر احتمال حملۀ هوایی یا موشکی دشمن از فاصلۀ دور
پیشهشدار زمینلرزهearthquake early warningواژههای مصوب فرهنگستانهشداری پیش از شروع تکان زمین ازطریق دریافت اطلاعات زمینلرزه بهکمک تجهیزات
اخطار سرعت بالاhigh-speed warningواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اخطار که در هنگام افزایش بیش از حد سرعت هواگرد بهصورت شنیداری یا دیداری در اتاقک خلبان فعال میشود