waveدیکشنری انگلیسی به فارسیموج، خیز، خیزاب، فر موی سر، موج زدن، تشکیل موج دادن، دست تکان دادن، موجی بودن
موجدار 1undulate, wavy, repandواژههای مصوب فرهنگستانویژگی برگی با حاشیهای که کمی به سمت داخل و خارج خم شده باشد