ژومنلغتنامه دهخداژومن . [ ژُ م ُ ] (اِخ ) نام دهستانی در بخش نُراز ولایت آوِسن کنار رود سامبر، دارای راه آهن تا مرز بلژیک و 6642 تن سکنه .
گوامینلغتنامه دهخداگوامین . [ ] (اِخ ) دو فرسخ کمتر مغربی ِ قلعه سوخته است [ از ناحیه ٔ رود حله ٔ بلوک دشتستان فارس ] . (از فارسنامه ٔ ناصری گفتار2 ص 208).
گومنلغتنامه دهخداگومن . [ م َ ] (هزوارش ، ضمیر) هزوارش گومن . (رجوع شود به حاشیه ٔ برهان چ معین ). به لغت زند و پازند به معنی این باشد. و به عربی هذا گویند. (برهان قاطع). || (اِ) جغد و یا مرغی شبیه به بط. (ناظم الاطباء).