weakدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف، ناتوان، سست، کم دوام، لاغر، کم زور، بی حال، عاجز، کم بنیه، کمرو، چیز ابکی
weakerدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف تر، ضعیف، ناتوان، سست، کم دوام، لاغر، کم زور، بی حال، عاجز، کم بنیه، کمرو، چیز ابکی
weaknessesدیکشنری انگلیسی به فارسینقاط ضعف، ضعف، سستی، نقص، عیب، عجز، فتور، فترت، عدم ثبات، نا توانی، بی بنیه گی، بی اساسی
weakeningدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، عاجز کردن، نحیف کردن، سست کردن، کم نیرو شدن، کم کردن، تقلیل دادن
weakerدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف تر، ضعیف، ناتوان، سست، کم دوام، لاغر، کم زور، بی حال، عاجز، کم بنیه، کمرو، چیز ابکی
weaknessesدیکشنری انگلیسی به فارسینقاط ضعف، ضعف، سستی، نقص، عیب، عجز، فتور، فترت، عدم ثبات، نا توانی، بی بنیه گی، بی اساسی
tweakدیکشنری انگلیسی به فارسینیشگون گرفتن، نیشگون تیز، نیشگون گرفتن و کشیدن، پیچ دادن، پیچیدن، پیچاندن