weakeningدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، عاجز کردن، نحیف کردن، سست کردن، کم نیرو شدن، کم کردن، تقلیل دادن
تضعیف لغزشslip weakeningواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن مواد، با تکرار لغزش، ضعیفتر میشوند و به شرایط لغزش پایدار میرسند
معناباختگیbleaching 3, semantic bleaching, semantic depletion, semantic fading, semantic weakeningواژههای مصوب فرهنگستانزدوده شدن محتوای معنایی واحدی واژگانی تحت تأثیر فرایند دستوریشدگی
تضعیف لغزشslip weakeningواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن مواد، با تکرار لغزش، ضعیفتر میشوند و به شرایط لغزش پایدار میرسند
معناباختگیbleaching 3, semantic bleaching, semantic depletion, semantic fading, semantic weakeningواژههای مصوب فرهنگستانزدوده شدن محتوای معنایی واحدی واژگانی تحت تأثیر فرایند دستوریشدگی