whipsدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاق زدن، شلاق، تازیانه، ضربهیا تکانشلاقی، ضربهناگهانی و شدید، حرکت تند و سریع و با ضربت، تازیانه زدن
sweepsدیکشنری انگلیسی به فارسیجارو می کشد، جارو، رفت و برگشت، وسعت میدان دید، زدودن، جاروب کردن، رفتن، روبیدن، روفتن، بسرعت گذشتن از، از این سو بان سو حرکت دادن