wearدیکشنری انگلیسی به فارسیپوشیدن، پوشاک، پوشاندن، ملبس شدن، در بر کردن، بر سر گذاشتن، پاکردن، دوام کردن
wear outدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین میرود، کهنه و فرسوده شدن، فرسوده کردن، فرسودن، کاملا خسته کردن، از پا دراوردن و مطیع کردن
سرریز پیرامونیperipheral weirواژههای مصوب فرهنگستانسرریز خروجی واقع در جدارۀ داخلی حوض تهنشینی استوانهای که جریان خروجی از روی آن به بیرون منتقل میشود
سرریز تناسبیproportional weirواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سرریز که میزان جریان خروجی آن با ارتفاع آب از تاج سرریز نسبت مستقیم دارد
سرریز جانبیside weirواژههای مصوب فرهنگستانسرریزی در ضلع جانبی فاضلابرو که برای تخلیۀ آب اضافی ناشی از جریانهای سطحی در سامانههای درهم به کار میرود