whimدیکشنری انگلیسی به فارسیهوی و هوس، هوس، خیال، وهم، تلون مزاج، وسواس، تغییر ناگهانی، پنداره، علاقه دمدمی
whimsدیکشنری انگلیسی به فارسیهوس، هوی و هوس، خیال، وهم، تلون مزاج، وسواس، تغییر ناگهانی، پنداره، علاقه دمدمی
whimperedدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزش، ناله و شکایت کردن، زار زار گریه کردن، زوزه کشیدن، با صدا حرکت کردن، ناله کردن، نالیدن، شیون و جیغ و داد کردن
هوسدیکشنری فارسی به انگلیسیcaprice, crotchet, fancy, freak, humor, impulse, impulsion, notion, vagary, whim, whimsicality
ویردیکشنری فارسی به انگلیسیfad, fancy, fit, humor, impulse, impulsion, memory, mood, remembrance, senses, understanding, whim, whimsicality, yen
whimsدیکشنری انگلیسی به فارسیهوس، هوی و هوس، خیال، وهم، تلون مزاج، وسواس، تغییر ناگهانی، پنداره، علاقه دمدمی
whimperedدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزش، ناله و شکایت کردن، زار زار گریه کردن، زوزه کشیدن، با صدا حرکت کردن، ناله کردن، نالیدن، شیون و جیغ و داد کردن