مایلم، مایل، حاضر، راضی، خواهان، مشتاق، خواستار، راغب
خوشبختی، ببالا فوران کردن، در سطح امدن و جاری شدن
بلینگ بلینگ
مایل و قادر
ویلینگ
تکان دادن، زنگ اویختن به، دارای زنگ کردن، کم کم پهن شدن
تمایل
مایل بودن
مطلوب
دوست داشتنی
willing
long, willing
eager, inclined, willing
submissive, subordinate, willing
بی نظیر
سوزش، زود خوردن
مخالفت
سر بریدن
ناخواسته، بی میل، بی تمایل