پویلوکلغتنامه دهخداپویلوک . [ ل ِ وِ ] (اِخ ) نام کرسی بخش «لت » اُستان کائوس نزدیک لُت بفرانسه . دارای 1745 تن سکنه و راه آهن .
ولوغلغتنامه دهخداولوغ . [ وُ ] (ع مص ) ولغ [وَ / وُ ] . وَلَغان . آب خوردن سگ به اطراف زبان ازظرف یا درکردن زبان خود را در آن و جنبانیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ولغ و ولغان شود.
یولوقلغتنامه دهخدایولوق . [ ی ُ ] (ترکی / مغولی ، اِ) چاپار. پیک . (ظاهراً از: یول ، راه + لوق ، لق ، پسوند نسبت ترکی ). (از یادداشت مؤلف ).