بالدار، بالدار کردن، پردارکردن، پیمودن
لوبیا بالدار
بالدار مادام العمر
نخود بالدار
کوچک بالدار
یک بالدار
wingedly
بالندگی
winged
alar, winged
inspirational, role model, winged
fast, spanking, speedster, winged
درخت اسپیندل بالدار
اسپرسو
نوسان، قایم زدن، زخم زبان زدن، بدور چیزی چرخیدن
گمشده، دور زدن، پیچیدن، درد کشیدن، تیر کشیدن