بازوی برفپاککنwiper armواژههای مصوب فرهنگستانبازوی فلزی که تیغۀ لاستیکی برفپاککن بر روی آن نصب میشود
whipperدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاق زدن، تعقیب کننده، اسب عقب مانده، شخص موثر و مهم، ناصح، ناظمپارلمانی، تازیانه زن
برفپاککنwindscreen wiper, windshield wiper, wiperواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای متشکل از بازو و تیغۀ پلاستیکی که با حرکت رفتوبرگشتی سطح شیشه را پاک میکند
برفپاککن پنهانhidden wiper, hideaway wiperواژههای مصوب فرهنگستانبرفپاککنی که در حالت غیرفعال در جایی قرار میگیرد که دیده نمیشود
برفپاککن زماندارdelay wiper, intermittent wiperواژههای مصوب فرهنگستانبرفپاککنی که زمان عملکرد آن تنظیمپذیر است