wispدیکشنری انگلیسی به فارسیwisp، حلقه، دسته، بقچه کوچک، بسته، بقچهبندی، جاروب کوچک، گردگیر، بصورت حلقه در اوردن، جاروب کردن، تمیز کردن
وشبلغتنامه دهخداوشب . [ وَ ] (ع ص ، اِ) هر چیزی ردی و گنده و سطبر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). غلیظ. (اقرب الموارد). || گروه مردم از هر جنس . ج ، اوشاب . (ناظم الاطباء).
وشبلغتنامه دهخداوشب . [ وِ ] (ع اِ) یکی اوشاب است و اوشاب به معنی گروه مردم از هر جنس ، و آن مقلوب اوباش است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مدخل قبل شود.
فراهمساز خدمات سیار اینترنتیmobile internet service provider, MISP, wireless ISP, WISPواژههای مصوب فرهنگستانفراهمسازی که به کاربر امکان میدهد تا از طریق افزارههای سیار مانند تلفن همراه یا رایانۀ کیفی به اینترنت دسترسی پیدا کند