wantدیکشنری انگلیسی به فارسیمیخواهم، نیاز، خواست، نداری، حاجت، فقدان، عدم، نقصان، خواستن، نداشتن، لازم داشتن، نیازمند بودن به، کم داشتن، فاقد بودن، کسر داشتن، محتاج بودن
عادتدیکشنری فارسی به انگلیسیcustom, groove, habit, manner, mannerism, practice, rote, rule, trick, use, wont