wordدیکشنری انگلیسی به فارسیکلمه، واژه، حرف، لغت، سخن، لفظ، گفتار، فرمان، قول، خبر، عهد، پیغام، فرمایش، خطابت، لغات را بکار بردن، با لغات بیان کردن
واژهwordواژههای مصوب فرهنگستانلفظی با معنا و مفهومی مشخص متشکل از آواهایی بههمپیوسته با الگوهای زیروبمی و تکیه که در نوشتار با حروفی در کنار هم و با فاصله از یکدیگر مشخص میشود و در جمله صورتهای دستوری گوناگونی به خود میگیرد