wrestlesدیکشنری انگلیسی به فارسیمبارزه می کند، کشتی، تقلا، کشمکش، کشتی گرفتن، گلاویز شدن، دست به گریبان شدن، تقلا کردن
bristlesدیکشنری انگلیسی به فارسیموی سر، موی زبر، موی خوک، موی سیخ، مو، سیخ شدن، اماده جنگ شدن، رویه تجاوزکارانه داشتن