yawدیکشنری انگلیسی به فارسیخم شدن، انحراف، تجاوز از حدود، انحراف کشتی از مسیر خود، از مسیر خود منحرف شدن
jabدیکشنری انگلیسی به فارسیجب، ضربت با چیز تیز، ضربت با مشت، مشت، ضربت زدن، خنجر زدن، سک زدن، سیخ زدن، سوراخ کردن، ضربت ناگهانی زدن
زاویۀ سمتگشتyaw angle, angle of yawواژههای مصوب فرهنگستانبا دید از بالا، زاویۀ بین محور طولی هواگرد و جهت مرجع