زاقیلغتنامه دهخدازاقی . (ع ص ) فریاد و بانگ کننده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) خروس . (اقرب الموارد) (آنندراج ). و رجوع به زواقی شود.
زاکیلغتنامه دهخدازاکی . (ع ص ) نامی . رشد و نمو کننده : علی الحسب الزاکی الرفیع شفیق . (اقرب الموارد). || آنکه در رفاه و نعمت بسر برد. (اقرب الموارد). || مرد پاکیزه و نیکو. (منتهی الارب ).