لغتنامه دهخدا
جمم . [ ج َ م َ ] (ع اِ) آنچه بر سر پیمانه باشد بعدِ پُری . (منتهی الارب ). || سینه ، رحب الحجم واسعالصدر. (اقرب الموارد). || (مص ) بی نیزه شدن مرد. || بی سرون گردیدن گوسفند. || بسیار بسیارگوشت شدن زن . || بی کنگره بودن خانه . (منتهی الارب ). بی کنگره شدن عمارت . (کشاف اصطلاح