ترجمه مقاله

آبخور

'ābxor

‹آبخورد، آبشخور›
۱. (کشاورزی) مقدار قابلیت زمین برای جذب آب.
۲. آن قسمت از اجسام شناور که در آب قرار می‌گیرد.
۳. [قدیمی] کنار رودخانه، تالاب، سرچشمه، و محلی که از آنجا آب بردارند یا آب بخورند: ◻︎ وز آن آبخور شد به جای نبرد / پراندیشه بودش دل و روی زرد (فردوسی: ۲/۱۸۴ حاشیه).
۴. (اسم مصدر) [قدیمی] نوشیدن آب.
۵. [قدیمی، مجاز] بهره؛ نصیب؛ روزی: ◻︎ در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند / آدم بهشت روضهٴ دارالسلام را (حافظ: ۳۰).

ترجمه مقاله