آبنوسلغتنامه دهخداآبنوس . (اِ) (از یونانی ابنس و یا عبری هابن و یا آرامی آب نوسا) چوبی سیاه رنگ و سخت و سنگین و گرانبها از درختی به همین نام . و آن درخت شبیه بعناب است و ثمر آن مانندانگور زرد و باحلاوت ، برگش چون برگ صنوبر و عریض تر از آن و خزان نمی کند و تخمش مانند تخم حنا. قسم هندی با خطوط س
آبنوسفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) درختی گرمسیری با چوب سیاه، و گرانقیمت.۲. (زیستشناسی) چوب این درخت که سخت، سنگین، و با لکههای سیاه است در کندهکاری و نجاری کاربرد دارد.۳. (صفت) [قدیمی] تیرهرنگ؛ شیز.
آبنوسفرهنگ نامها(تلفظ: ābnus) (یونانی) چوبی سیاهرنگ و سخت و سنگین (گران بها) ؛ (در گیاهی) درختی هم خانواده با خرمالو که بیشتر در مناطق گرمسیری آسیا و آفریقا میرویَد ؛ شیز .
چتر آبنوسلغتنامه دهخداچتر آبنوس . [ چ َ رِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب : جعد پرده پرده درهم همچو چتر آبنوس زلف حلقه حلقه برهم همچو مشک اندوده نای .منوچهری .
آبنوسیلغتنامه دهخداآبنوسی . (ص نسبی ) از آبنوس . برنگ آبنوس . سیاه . تیره . اغبر. و آبنوسی شاخ را بمعنی سورنای و شهنای آورده اند : آن آبنوسی شاخ بین مار شکم سوراخ بین افسونگر گستاخ بین لب بر لب یار آمده .خاقانی .
چتر آبنوسلغتنامه دهخداچتر آبنوس . [ چ َ رِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب : جعد پرده پرده درهم همچو چتر آبنوس زلف حلقه حلقه برهم همچو مشک اندوده نای .منوچهری .
چرخ آبنوسلغتنامه دهخداچرخ آبنوس . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخ . مجازاً بمعنی آسمان و فلک و سپهر. چرخ آبگون . چرخ آبنوسی . چرخ گردان : یکی گوی در خم چوگان فکندبدانسانش زی چرخ گردان فکندکه گوی از شدن سوی چرخ آبنوس برفتن لب ماه را داد بوس . <p
چرخ آبنوسیلغتنامه دهخداچرخ آبنوسی .[ چ َ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چرخ . فلک اول . چرخ ترساجامه . چرخ آبنوس . چرخ کبود. چرخ کبودجامه . رجوع به چرخ آبنوس و چرخ ترساجامه و چرخ کبودجامه شود.
آبنوسیلغتنامه دهخداآبنوسی . (ص نسبی ) از آبنوس . برنگ آبنوس . سیاه . تیره . اغبر. و آبنوسی شاخ را بمعنی سورنای و شهنای آورده اند : آن آبنوسی شاخ بین مار شکم سوراخ بین افسونگر گستاخ بین لب بر لب یار آمده .خاقانی .
چتر آبنوسلغتنامه دهخداچتر آبنوس . [ چ َ رِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب : جعد پرده پرده درهم همچو چتر آبنوس زلف حلقه حلقه برهم همچو مشک اندوده نای .منوچهری .
چرخ آبنوسلغتنامه دهخداچرخ آبنوس . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخ . مجازاً بمعنی آسمان و فلک و سپهر. چرخ آبگون . چرخ آبنوسی . چرخ گردان : یکی گوی در خم چوگان فکندبدانسانش زی چرخ گردان فکندکه گوی از شدن سوی چرخ آبنوس برفتن لب ماه را داد بوس . <p
چرخه ٔ آبنوسلغتنامه دهخداچرخه ٔ آبنوس . [ چ َ خ َ / خ ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان باشد عموماً. (برهان ). آسمان . (ناظم الاطباء). || فلک اول خصوصاً. (برهان ). فلک قمر. (ناظم الاطباء).