ترجمه مقاله

آبکش

'ābkeš

۱. کشندۀ آب؛ آن‌که با دلو آب از چاه بالا می‌آورد؛ کسی که کارش کشیدن آب از چاه است: ◻︎ به چاه اندرون آب سرد است و خوش / فرودآی تا من بُوَم آبکش (فردوسی: ۶/۲۰۸)، ◻︎ غلام آبکش باید و خشت‌زن / بُوَد بندۀ نازنین مشت‌زن (سعدی۱: ۱۶۶).
۲. کسی که با مشک یا دلو آب به خانه‌ها ببرد؛ سقا.
۳. (اسم) سبد یا ظرف سوراخ‌سوراخ که برنج پخته یا سبزی و میوۀ شسته‌شده را در آن می‌ریزند تا آبش برود؛ چلوصافی.
۴. (زیست‌شناسی) لوله‌های باریکی در گیاه که دارای سوراخ‌های ذره‌بینی است و مواد غذایی را انتقال می‌دهد؛ آوند: ◻︎ گر گوش تو آهنگ‌شناس است در این باغ / هر آبکش برگ گلی رشتهٴ سازی‌ست (مالک یزدی: لغت‌نامه: آبکش).
۵. (صفت) [مقابلِ کته] چلو.

۱. سقا
۲. عطشزا
۳. ترشیپالا، چلوصافی، صافی

ترجمه مقاله