شیطانفرهنگ مترادف و متضاد۱. ابلیس، اهریمن، دیو، عفریت، عفریته، هرماس، هرمس ۲. زبل، زرنگ، محیل ۳. آتشپاره، بازیگوش، تخس، شرور ≠ آدم
شرارةلغتنامه دهخداشرارة. [ ش َ رَ ] (ع اِ) یکی شرار. (منتهی الارب ). پاره ٔ آتش که برجهد. (منتهی الارب ).آتشپاره ٔ واحد که بجهد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
صبوریلغتنامه دهخداصبوری . [ ص َ ] (اِخ ) (مولانا...) نام او محمد از شعرای ایران و از مردم تربت است . او راست :بجانم آتش افتد چون روم من در چمن بی اونماید هر گل آتشپاره ای در چشم من بی او.(قاموس الاعلام ترکی ).
الماس پارهلغتنامه دهخداالماس پاره . [ اَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مرادف آتشپاره .(بهار عجم ) (آنندراج ). در مجموعه ٔ مترادفات (ص 103)بمعنی تیغ و خنجر و مانند آن آمده است : مرهم علاج زخم دل ما نمی کندالما
ناجی افندیلغتنامه دهخداناجی افندی . [ اَ ف َ ] (اِخ ) احمدناجی معروف به «معلم ناجی » و «ناجی افندی » از شاعران متأخر ترک است . وی به سال 1848 م . در استانبول بدنیا آمد و در 1892 م . [ رمضان 1310 ه