آخرینلغتنامه دهخداآخرین . [ خ ِ ] (ص نسبی ) بترکیب فارسی بمعنی پسین و واپسین . ج ، آخرینان : آخرین نفس ، آخرین لحظه .
آخریندیکشنری فارسی به انگلیسیendmost, final, hindmost, last , latest, state of the art, terminal, ultimate, up-to-the-minute
صبح آخرینلغتنامه دهخداصبح آخرین . [ ص ُ ح ِ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . بام دوم . صبح صادق : بر خلاف صدق هرگز در هوایت دم که زدکاولش آن دم چو صبح آخرین سودا نکرد.سلمان ساوجی .
صبح آخرینلغتنامه دهخداصبح آخرین . [ ص ُ ح ِ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . بام دوم . صبح صادق : بر خلاف صدق هرگز در هوایت دم که زدکاولش آن دم چو صبح آخرین سودا نکرد.سلمان ساوجی .
يدلّ آخر الإستفتاءات علي أنّدیکشنری عربی به فارسیآخرين نظرسنجيها نشانگر (حاكى از) آن است كه , آخرين همهپرسى بيانگر آن است كه , طبق آخرين نظرسنجيها
ناحرةلغتنامه دهخداناحرة. [ ح ِ رَ ] (ع اِ) آخرین روز از ماه ،یا آخرین شب و روز آن . (ناظم الاطباء). آخرین روز و آخرین شب از ماه . (شمس اللغات ). اولین روز یا آخرین روز یا آخرین شب ماه . (المنجد). ج ، نواحر و ناحرات .
آخرین نیای مشترکmost recent common ancestorواژههای مصوب فرهنگستانجدیدترین فردی که همة اندامگانهای خویشاوند در مجموعه بهطور مستقیم از آن به وجود آمدهاند اختـ . آنیم MRCA
صبح آخرینلغتنامه دهخداصبح آخرین . [ ص ُ ح ِ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . بام دوم . صبح صادق : بر خلاف صدق هرگز در هوایت دم که زدکاولش آن دم چو صبح آخرین سودا نکرد.سلمان ساوجی .