آذریونلغتنامه دهخداآذریون . [ ذَرْ ] (اِ مرکب ) گلی باشد زرد که در میان زغب و پرزی با ریشه های سیاه دارد و خوش بوی نیست . و ایرانیان دیدار آن را نیک دارند و در خانه بپراکنند. (از قاموس ). چنانکه در آذرگون گفته شد آذریون معرب آذرگون است و اقوال فرهنگ نویسان مانند شعرا در معنی آن نهایت مختلف و مض
آذریونفرهنگ فارسی معین( ~.) 1 - (ص مر.) آذرگون ، آتش رنگ . 2 - (اِمر.) نوعی شقایق که کنارش سرخ و میانش سیاه باشد.
هادرون شگفتstrange hadronواژههای مصوب فرهنگستانهادرونی که شامل یک کوارک شگفت باشد و بقیۀ کوارکهای آن از نوع بالا یا پایین باشند
واپاشی لپتونی هادرونleptonic hadron decacyواژههای مصوب فرهنگستانواپاشی ضعیف هادرونها که در آن در حالت نهایی فقط لپتون تولید میشود
کندسهلغتنامه دهخداکندسه . [ ک ُ دُ س َ / س ِ ] (اِ) چیزی است که آن را آذریون گویند و به شیرازی چوبک اشنان خوانند. (برهان ) (آنندراج ). آذریون و چوبک اشنان . (ناظم الاطباء).