نارامیدهلغتنامه دهخدانارامیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نیارامیده . نارمیده . که آرامیده نیست . مقابل آرامیده . رجوع به آرامیده شود.
طمنلغتنامه دهخداطمن . [ طَ ] (ع ص ) آرامیده . ج ، طمون . (منتهی الارب ). ساکن و آرمیده . (منتخب اللغات ).
زمیتلغتنامه دهخدازمیت . [ زِم ْ می ] (ع ص ) بغایت آرامیده . (دهار). نیک آهسته و باوقار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زمیتلغتنامه دهخدازمیت . [ زِم ْ می ] (ع ص ) صاحب وقار و آهسته و بردبار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آرامیده . (دهار).
مطمأنلغتنامه دهخدامطمأن . [ م ُ م َ ءَن ن ] (ع ص ) آرامیده و قرارگرفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آرمیده و سکون گیرنده . (آنندراج ) (غیاث ).