ترجمه مقاله

آستانه

'āstāne

۱. حداقل میزان لازم برای تحریک یک عصب حسی: آستانهٴ شنوایی.
۲. قطعۀ زیرین چهارچوب در یا پنجره.
۳. نقطۀ آغاز یک عمل: در آستانهٴ ازدواج.
۴. = آستان
۵. [قدیمی، مجاز] زن؛ همسر.

۱. آستان، بارگاه، پیشگاه، جناب، حضرت، درگاه، عتبه، محضر، وصید
۲. آغاز، مقدمه

ترجمه مقاله