آسناواژهنامه آزادنام همسر حضرت یوسف و به معنی آسمان پاک روشنایی سرشت مادر زادی-سرشت درونی-اسم ایران باستان در زرتشت فطرت خدا دادی - سرشت مادرزادی در زبان پهلوی، آسین به معنی نقره (سیم) بوده است. هم اکنون آهن را به کردی آسِن می گویند.
حسنالغتنامه دهخداحسنا. [ ح ُ ] (ع ص ) مؤنث حسن . حسنی : بحق اسماء حسنا و علامتهای بزرگ او.... بیعت فرمانبریست . (تاریخ بیهقی ص 316).
حسناءلغتنامه دهخداحسناء. [ ح َ] (ع ص ) زیبا (زن ...). زن جمیله . (غیاث ). تأنیث حسن . زن خوب . رجوع به نجیب شود. ج ، حِسان : گردان بسان کفچه ای گردن بسان خفجه ای و اندر شکمشان بچه ای حسناء مثل الجاریه . منوچهری .زهری عسل نوش عجوزه
حسینالغتنامه دهخداحسینا. [ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان . 19هزارگزی جنوب خاوری مینودشت . کوهستانی . معتدل . سکنه 50 تن . زبان فارسی ، ترکمنی . آب از چشمه سار. محصول آنجا غلات ، لبنیات ، ابریشم . شغل اه
اسنانیلغتنامه دهخدااسنانی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به اِسنی یا اَسنی شهری بصعید مصر. (منتهی الارب ). و رجوع به اِسنا شود.
اسنیلغتنامه دهخدااسنی . [ اِ / اَ ] (اِخ ) شهری است بصعید مصر. (منتهی الارب ). و نسبت بدان اسنانی باشد. رجوع به اسنا شود.
لاتوپولیسلغتنامه دهخدالاتوپولیس . (اِخ ) نامی که مقدونیان حاکم بر قسمتهائی از مصر به بعض نواحی آن سرزمین داده اند و بزرگترین آن نواحی امروز آسنا خوانده میشود. (قاموس الاعلام ترکی ).