آسیمهسرفرهنگ مترادف و متضادآسیمهسار، آسیون، پریشان، حیران، دستپاچه، سرگردان، سرگشته، گیج، متحیر، متزلزل، مشوش، مضطرب، نوان
اسیونلغتنامه دهخدااسیون . [ ] (اِخ ) ابن اثیر در ذکر اخبار اردشیربن بابک گوید: و کان فی سواحل بحر فارس ملک اسمه اسیون یعظم ، فسار الیه اردشیر فقتله و قتل من معه و استخرج له اموالاً عظیمة. (کامل ابن اثیر چ مصر ج 1 ص 167).
آسیمهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آسیون، پریشان، پریشانخاطر ۲. حیران، حیرتزده، ژولیده، شگفتزده ۳. شوریده، متحیر، مشوش، نابسامان، وحشتزده، هراسان
آسیمهلغتنامه دهخداآسیمه . [ م َ / م ِ] (ص ) مضطرب . مشوش . پریشان خاطر. آشفته : بدان تن در آسیمه گردد روان سپه چون بود شاد بی پهلوان . فردوسی .به ره گیو را دید [ دستان ] پژمرده روی همی آمد آسیمه