آغاجیلغتنامه دهخداآغاجی . (اِخ ) آغاچی . امیرحسن علی بن الیاس آغاجی بخاری . از امراء سامانیه ، معاصر نوح بن منصور سامانی . شاعر مشهور ایران ، و او در هر دو زبان فارسی و عربی شعر گفته و ممدوح دقیقی شاعر بوده است .
آغاجیفرهنگ فارسی عمیدحاجب، پردهدار، و مقرب پادشاه که در همۀ اوقات میتوانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد؛ حاجب؛ پردهدار دربار پادشاه؛ ترخان.
اغاجیلغتنامه دهخدااغاجی . [ ] (اِخ ) امیر ابوالحسن علی بن الیاس . از امرای دوره ٔ سامانی که از جمله ٔ شعرا نیز بود. وی شاید پسر الیاس بن اسحاق بن احمد سامانی باشد که در بخارا و بلخ می زیست . (از تاریخ ادبیات دکتر صفا ج 1 ص 179
علی آغاجیلغتنامه دهخداعلی آغاجی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن الیاس آغاجی بخاری ، مکنّی به ابوالحسن . وی از امرای شاعردوست بود و خود نیز اشعاری دارد. در عهد او دقیقی شاعر میزیست . (از لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ص 32).رجوع به آغاجی و نیز رجوع به علی بن الیاس ... شود
قره آغاجیلغتنامه دهخداقره آغاجی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) احمد رشدی . از دانشمندان است . او راست کتاب تحفةالرشد،و آن شرحی است بر ایساغوجی اثیرالدین ابهری در منطق که به سال 1252 هَ . ق . در آستانه چاپ شده است . (معجم المطبوعات ج 2 ستون <
باروت آغاجیلغتنامه دهخداباروت آغاجی . (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ، بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 15 هزارگزی جنوب باختر زنجان و 3 هزارگزی راه عمومی واقع است . منطقه ای است کوهستانی ، سردسیر با 369</span
باروت آغاجیلغتنامه دهخداباروت آغاجی . (اِخ ) دهی است از دهستان چهار اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 40 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 41 هزارگزی خاوری راه ارابه رو احمدآباد به تکاب واقع است . منطقه ای است کوهستانی معتدل با <s
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن الیاس آغاجی بخاری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی آغاجی شود.
علی بخاریلغتنامه دهخداعلی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابن الیاس آغاجی بخاری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی آغاجی شود.
اعاجیلغتنامه دهخدااعاجی . [ اَ ] (اِخ ) صورت غلط آغاجی یا اغاجی یا غاچی یا آغچی یا اغجی شاعر است . رجوع به صورتهای مذکور و شرح احوال رودکی ص 516 شود.
دمرآغاجیلغتنامه دهخدادمرآغاجی . [ دَ م ِ ] (ترکی ،اِ مرکب ) ترجمه ٔ آسوندار (آهن دار) فارسی است که بعضی فارسان ترکی گو این درخت را نام داده اند. توی . انجیلی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به توی و انجیلی شود.
دمیرآغاجیلغتنامه دهخدادمیرآغاجی . [ دَ ] (ترکی ، اِ مرکب ) نارمشک . رمان مصری . (یادداشت مؤلف ).درخت انجیلی که در آستارا دمیرآغاجی و در اردبیل آغجه قین و در اطراف رشت زوند و در مازندران و گرگان و کجور انجیلی نامند. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص <span class="hl" dir="
پیرآغاجیلغتنامه دهخداپیرآغاجی . (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه بخش سنجبدشهرستان هروآباد واقع در 16 هزارگزی باختر مرکز بخش گیوی و پنجهزار گزی شوسه ٔ اردبیل به هروآباد. کوهستانی ، سردسیر. دارای 323 تن سکنه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا
علی آغاجیلغتنامه دهخداعلی آغاجی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن الیاس آغاجی بخاری ، مکنّی به ابوالحسن . وی از امرای شاعردوست بود و خود نیز اشعاری دارد. در عهد او دقیقی شاعر میزیست . (از لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ص 32).رجوع به آغاجی و نیز رجوع به علی بن الیاس ... شود
قره آغاجیلغتنامه دهخداقره آغاجی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) احمد رشدی . از دانشمندان است . او راست کتاب تحفةالرشد،و آن شرحی است بر ایساغوجی اثیرالدین ابهری در منطق که به سال 1252 هَ . ق . در آستانه چاپ شده است . (معجم المطبوعات ج 2 ستون <