آغالیدنلغتنامه دهخداآغالیدن . [ دَ ] (مص ) انگیختن و تحریک و اغرا و برشورانیدن و تیز کردن بر خصومت و جنگ و فتنه . بشورانیدن بر کسی . آشوفتن کسی بر دیگری : شتربه ... گفت واجب نکند که شیر بر من غدر کند لیکن او را بدروغ بر من آغالیده باشند. (کلیله و دمنه ).بر آغالیدنش اس
آغالیدنفرهنگ فارسی عمیدبه جنگ و ستیز وادار کردن؛ تندوتیز کردن بر جنگ و ستیز؛ برانگیختن؛ برشورانیدن: ◻︎ بر آغالیدنش استیز کردند / به کینه چون پلنگش تیز کردند (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۵).
اغالیدنلغتنامه دهخدااغالیدن . [ اَ دَ ] (مص ) گرم شدن . متغیر و ستیزنده شدن . ترغیب نمودن مردم را بر جنگ . آغالیدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به آغالیدن شود.
اغالیدنلغتنامه دهخدااغالیدن . [ اَ دَ ] (مص ) گرم شدن . متغیر و ستیزنده شدن . ترغیب نمودن مردم را بر جنگ . آغالیدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به آغالیدن شود.
برآغالیدنلغتنامه دهخدابرآغالیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برانگیختن . (آنندراج ) (برهان ). نزغ . (منتهی الارب ). اغراء. (ترجمان القرآن ). برغلانیدن نیز گفته اند. (آنندراج ). اغراء و تحریض . (المصادر زوزنی ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن ). تحریض کردن شخصی را بر چیزی و کاری . (برهان ). تحریش . (المصادر ز