لغتنامه دهخدا
آفات . (ع اِ) ج ِ آفت (آفة). آسیبها : آن چهار که مطلوب است و بدین اغراض بجز آن نتوانند رسید، کسب مال است از وجهی پسندیده ... و صیانت نفس از حوادث و آفات آنقدر که در امکان درآید. (کلیله و دمنه ). و حوادث و آفات عارضی ... در کمین . (کلیله و دمنه ).بن