پاکرایلغتنامه دهخداپاکرای . (ص مرکب ) که اندیشه ٔ پاک دارد. پاکیزه رای . صاحب رأی پاک . دانا. مقابل ناپاک رای : جهاندار گفتا بنام خدای بدین نام دین آور پاکرای . دقیقی .کنون هر که دارید پاکیزه رای ز قنّوج و ز دنبر و مرغ و مای <br
اقراءلغتنامه دهخدااقراء. [ اَ ](ع اِ) ج ِ قَرء. || ج ِ قُرء: دعی الصلوة ایام اقرائک ؛ یعنی ایام حیض . (ناظم الاطباء). || ج ِ قَرو. || ج ِ قِرو. (ناظم الاطباء). || ج ِ قُرْوْ. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ). بمعنی وقت و قافیه . (اقرب الموارد). || ج ِ قَری ّ. (از اقرب الموارد)
اقراءلغتنامه دهخدااقراء. [ اِ ] (ع مص ) لازم گرفتن ده را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لازم گرداندن جل را بر اسب . (منتهی الارب ). دائم داشتن جل بر پشت ستور. (تاج المصادر بیهقی ). || مهمانی جستن . مهمانی کردن کسی را. مهمانی خواستن . || دردگین پشت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آن
اکرالغتنامه دهخدااکرا. [ اُ ] (اِ) اطریه . (بحر الجواهر) (یادداشت مؤلف ). رشیدیه . (یادداشت مؤلف ). جنسی است از طعام که آنرا رشته نیز گویند. (مؤید الفضلاء). نوعی از آش آرد. (برهان ). و رجوع به رشته و رشیدیه و اطریه شود.
اکراءلغتنامه دهخدااکراء. [ اِ ] (ع مص ) اکرا. تأخیر کردن در امری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تأخیر کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || افزون گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). افزون شدن . (تاج المصادر بیه
ارسلغتنامه دهخداارس . [ اَ رَ ] (اِخ ) (رود...) آب ارس از جنوب بشمال میرود و از کوههای قالیقلا و ارزن الروم برمیخیرد و بولایت ارمن و آذربایجان و اران میگذرد و به آب کُروقراسو ضم شده در حدود گشتاسفی بدریای خزر میریزد و در این ولایات که ممر این آب است بر آن زراعت بسیار است . طول این رود صد و پ