آلاجقلغتنامه دهخداآلاجق . [ ج ِ ] (ترکی ، اِ) آلاچیق . نوعی از خیمه که از جامه ٔ سطبر و گن-ده کنن-د. || کلبه ها که به صورت خیمه های تاتار باشد.
الزقلغتنامه دهخداالزق . [ اَ زَ ] (ع ن تف ) چسبنده تر. رجوع به لُزوق شود.- امثال : الزق من الکشوث . الزق من بُرام . الزق من جُعَل الزق من حمی الربع
پالئوزوئیکفرهنگ فارسی عمیددوران اول زمینشناسی شامل پنج دورۀ کامبرین، سیلورین، دونین، کربونیفر، و پرمین که ۳۶۰ میلیون سال طول کشیده است و آثار حیاتی آن بیشتر شامل بیمهرگان و ماهیها و دوزیستان بوده است.
الاچیق زدنلغتنامه دهخداالاچیق زدن . [ اَ زَ دَ ] (مص مرکب ) نصب نمودن الاچیق . بر پاکردن الاچیق . رجوع به آلاجق و اُلاجُق و اُلاچُق شود.
الاچیقلغتنامه دهخداالاچیق . [ اَ ] (اِ) در ترکی خانه ای است از نی و چوب . (آنندراج ). رجوع به آلاجق و آلاچیق و الاچق شود.
آلاچیقفرهنگ فارسی معین[ تر. ] ( اِ.)1 - نوعی خیمه که از پارچه - های ضخیم درست می کنند. 2 - سایبانی که میان باغ یا صحرا از شاخه های درخت و چوب سازند. آلاجق و آلاچق نیز گویند.
الاچوقلغتنامه دهخداالاچوق . [ اَ ] (اِ) خانه ای است که ترکمانان و اهل دشت سازند مشتمل بر چند چوب که به زمین نصب کرده سرهای آن را به هم بندند و درآن بسر برند. ترکی است . رجوع به الاچق و آلاجق شود.