آنتی بیوتیکفرهنگ فارسی عمیدگروهی از داروها که از قارچ یا باکتریها به دست میآیند یا بهصورت مصنوعی ساخته میشوند و برای درمان عفونتهای حاصل از بیماریهای میکروبی به کار میروند.
آنتی بیوتیکفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِمر.) به ماده ای که مانع ادامة حیات و تکثیر و رشد دسته ای از باکتری ها و عوامل بیماری زا شود گویند، پادزهر، پادزیست (فره ).
تبار پدرسوییpatrilineal descent,agnate, agnationواژههای مصوب فرهنگستانتباری که از جانب پدر تعیین میشود متـ . پدردودمانی patrilineage
حنطیلغتنامه دهخداحنطی . [ ح ِ ن ِ طی ی ] (ص ) گندم بسیارخورنده تا فربه شود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || منتفخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آماسیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
انثیلغتنامه دهخداانثی . [ اُ ثا ] (ع اِ) ماده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مهذب الاسماء). ماده که در مقابل نر است . (از غیاث اللغات ). خلاف ذکر از هر چیزی . (از اقرب الموارد). زن . زنینه . (فرهنگ فارسی معین ). مادینه . (یادداشت مؤلف ). ج ، اِن