آهودولغتنامه دهخداآهودو. [ دَ / دُو ] (نف مرکب / ص مرکب ) آهوتک . آنکه دویدنی چون آهو دارد : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه آهودو و روباه حیله ، گوردن .منوچهری .
احوذیلغتنامه دهخدااحوذی . [ اَ وَ ذی ی ] (ع ص ) حویذ. مرد سبک فهم . تیزخاطر. || نیک کارگزار که هر کار بر وی آسان گردد. آنکه بر او چیزی فوت نشوداز هشیاری . (مهذب الاسماء). جلد. چابکدست . کاربر. حاذق . || نرم و سبک راننده . احوزی . || آنکه زر را در میان دو انگشت برزد [ ورزد ] .
گاودیلغتنامه دهخداگاودی . (ص مرکب ) نادان . احمق . ابله . کودن . بی عقل . (برهان ). شعوری بیتی مغلوط از میرنظمی نقل کرده است . رجوع به گاودل شود.
آهودوستکلغتنامه دهخداآهودوستک . [ ت َ ] (اِ مرکب ) حزا. برگ کازرونی .- آهودوستک صحرائی ؛ سداب .رجوع به حُزا شود.
آهوتکلغتنامه دهخداآهوتک . [ ت َ ] (ص مرکب ) چون آهو در دویدن . آهودو : سیه چشم و گیسوفش و مشک دم پری پوی و آهوتک و گورسم .اسدی .
غرم تکلغتنامه دهخداغرم تک . [ غ ُ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه مانند میش کوهی بدود : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه آهودو و روباه حیله گوردن .منوچهری .
روباه حیلهلغتنامه دهخداروباه حیله . [ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) آنکه در حیله گری و مکاری و نیرنگ بازی چون روباه باشد : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه ، آهودو و روباه حیله گوردن .منوچهری .
آهودوستکلغتنامه دهخداآهودوستک . [ ت َ ] (اِ مرکب ) حزا. برگ کازرونی .- آهودوستک صحرائی ؛ سداب .رجوع به حُزا شود.