آوردنیلغتنامه دهخداآوردنی . [ وَ دَ ] (ص لیاقت ، اِ) درخور آوردن . ازدرِ آوردن . || آنچه باید آوردن : ز پوشیدنی هم ز آکندنی ز هرسو بیاورد آوردنی . فردوسی .کنیم از سر آباد با خوردنی بیاریم هر چیز آوردنی . فرد
ناوردنیلغتنامه دهخداناوردنی . [ وَ دَ ] (ص لیاقت ) نیاوردنی . ناآوردنی . که از درِ آوردن نیست . مقابل آوردنی . رجوع به آوردنی شود.
برآوردنیلغتنامه دهخدابرآوردنی . [ ب َ وَ دَ ] (ص لیاقت ) درخور ترقی دادن . (یادداشت مؤلف ). از در برکشیدن . (یادداشت مؤلف ) : آخر هر کس از دو بیرون نیست یا برآوردنی است یا زدنی است .رودکی .
برآوردنیestimandواژههای مصوب فرهنگستانمقدار مجهول یک پارامتر یا تابع پارامتری که باید تحت شرایط معین با استفاده از مقدار مشاهدات نمونهای، برآورد شود