غیرممکن کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال مکن کردن، محروم کردن، بیرون کردن اجازه ندادن، آچمز کردن، قدغن کردن
جفگیرواژهنامه آزاد(گنابادی) جُفْ گیر؛ آچمز، گیر کردن در وضعیتی که در آن چاره سخت یافت می شود یا کلاً چاره ای ندارد، بیچاره شدن.
متوقف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ف کردن، ایست دادن، راه رابستن آچمز کردن جلوگیری کردن، نگاه داشتن، بازداشتن وقفه ایجاد کردن ◄ متوقف کردن ازحرکت بازداشتن، متوقف کردن
جُفْ گیرگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی آچمز ، گیر کردن در وضعیتی که در آن چاره سخت یافت میشود یا کلا یافت نمیشود ، بیچاره شدن
بازی تختهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ختهای، تخته نرد، شطرنج، گو، ویچی شطرنج، تختۀ شطرنج خانه، خانۀ سفید، خانۀ سیاه مهره، شاه، وزیر، فیل، اسب، رخ، قلعه، پیاده کیش، مات، پات، آمپاس، شاهمات، آچمز، بلیتز، پوزیسیون شطرنج بازی کردن، قلعهرفتن، کیش دادن