غاز تایوانیAnas formosaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای کوچک جثه از اردکیان و راستۀ غازسانان با بدن حنایی یا قهوهای روشن و بالهای سفید
روغن بادیان رومیanise oil, oil of aniseواژههای مصوب فرهنگستانروغنی که 8 تا 23 درصد آن را اسیدهای چرب تشکیل میدهند و از بذر بادیان رومی استخراج میشود
حانیشلغتنامه دهخداحانیش . (اِخ ) (مذکور در اشعیا 30:4) گمان میرود که یکی از شهرهای خالصه ٔ شاهی بوده که در جنوب تحفنیس واقع بوده . رجوع به تحفنیس شود. (قاموس کتاب مقدس ).
حنسلغتنامه دهخداحنس . [ ح َ ن َ ] (ع مص ) لازم گرفتن میان معرکه را از شجاعت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
پادمانواژهنامه آزادپادْمان در فارسی به معنای نظارت و حراست کردن است و اسم مصدری است که از ریشهٔ فعل پاییدن گرفته شدهاست. پادمان امروزه در اصطلاح به مقررات نظارتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفته میشود که شامل انواع بازرسیها میشود.معادل انگليسي safeguard. (به نقل از ويكي پديا) پادمان. پیوندنامه، مقاوله نامه، صورت م
آژانسلغتنامه دهخداآژانس . (فرانسوی ، اِ) نماینده .- آژانس اخبار ؛ خبرگزاری .- آژانس معاملات ؛ کارگزاری . (فرهنگستان ).
آژانسفرهنگ فارسی عمید۱. بنگاهی که به نمایندگی از سوی بنگاهها و مؤسسات دیگر، خدماتی را انجام میدهد: آژانس بیمه، آژانس خبری.۲. مؤسسهای که پس از تلفن مشتری، اتومبیل با راننده در اختیار او قرار میدهد؛ تاکسی تلفنی.
آژانسفرهنگ فارسی معین[ فر. ] ( اِ.) 1 - نمایندگی . 2 - کارگزار. 3 - بنگاه (فره ) ؛ ~ خبری مؤسسه ای که خبر را جمع و منتشر می کند.
آژانسلغتنامه دهخداآژانس . (فرانسوی ، اِ) نماینده .- آژانس اخبار ؛ خبرگزاری .- آژانس معاملات ؛ کارگزاری . (فرهنگستان ).
آژانسفرهنگ فارسی عمید۱. بنگاهی که به نمایندگی از سوی بنگاهها و مؤسسات دیگر، خدماتی را انجام میدهد: آژانس بیمه، آژانس خبری.۲. مؤسسهای که پس از تلفن مشتری، اتومبیل با راننده در اختیار او قرار میدهد؛ تاکسی تلفنی.
آژانسفرهنگ فارسی معین[ فر. ] ( اِ.) 1 - نمایندگی . 2 - کارگزار. 3 - بنگاه (فره ) ؛ ~ خبری مؤسسه ای که خبر را جمع و منتشر می کند.