آگفتلغتنامه دهخداآگفت . [ گ َ / گ ِ / گ ُ ] (اِ) آسیب . صدمه . آزار. آفت . رنج . بلا. عاهت . مصیبت . فتنه . فساد : چون صبح برافکند ردای زربفت بنشست بصد حیله و برخاست بتفت گفتم که مرو جز این
آگفتفرهنگ فارسی عمیدآسیب؛ آفت؛ آزار؛ رنج؛ بلا؛ محنت: ◻︎ دین روز ای روی تو آگفت دین / می خور و شادی کن و خرم نشین (مسعودسعد: ۵۵۰)، ◻︎ گفتم که مرو چو این بگفتم که برفت / رفتم که دمید صبح و آمد آگفت (ابوالفرج رونی: ۱۶۱).
هفت هفتلغتنامه دهخداهفت هفت . [ هََ هََ / هَُ هَُ ] (اِ صوت ) صدای جرعه جرعه نوشیدن آب ، دم به دم نوشیدن . (یادداشت مؤلف ): ذلج ؛ هفت هفت نوشیدن آب را. (منتهی الارب ).
مؤفلغتنامه دهخدامؤف . [ م َ ئو ] (ع ص ) مؤوف . آفت رسیده . (مهذب الاسماء). آگفت و آفت رسیده و رنج و آزار دیده . (ناظم الاطباء). آکفت دیده . مقابل سالم : زرع مؤف ؛ کشت آفت رسیده . (یادداشت مؤلف ).