آیسلغتنامه دهخداآیس . [ ی ِ ] (ع ص ) ناامید. نومید. نمید. مأیوس . قانط. قنوط : بود شخصی عالمی قطبی کریم اندر آن منزل که آیس شد ندیم . مولوی .چونکه قبضی آیدت ای راهروآن صلاح تست آیس دل مشو. مولوی .<br
گاز همراهassociated gas, gas-cap gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازیشکلی که بهصورت فاز گازی در شرایط دما و فشار مخازن نفتی وجود دارند
گاز حقیقیreal gas, imperfect gasواژههای مصوب فرهنگستانگازی که به علت برهمکنش بین مولکولی، خواص آن با خواص گاز آرمانی متفاوت است
گاز محلولsolution gas, dissolved gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازی مخازن نفت که، بهدلیل بالا بودن فشار در مخازن، در هیدروکربنهای مایع حل شدهاند
گاز کاملperfect gas, ideal gas 2واژههای مصوب فرهنگستانگاز حقیقی بسیار رقیقی که نیروهای بین مولکولی آن بسیار کم است
آیسهلغتنامه دهخداآیسه . [ ی ِ س َ ] (ع ص ) تأنیث آیس . زنی که در مدت سال حیض نبیند. (تعریفات جرجانی ). و در اصل ، آئسه .
آیسانفرهنگ نامها(تلفظ: āysān) (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت)) ، مثل ماه ، همانند ماه ، مهسا ؛ (به مجاز) زیبارو .
آیسانافرهنگ نامها(تلفظ: āysānā) (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت) + ا (اسم ساز)) ، همچون ماه ، به مانند ماه ، ماه وش ؛ (به مجاز) زیبا رو .
لیسلغتنامه دهخدالیس . [ ل َ س َ ] (ع فعل ) نیست .فعلی است غیرمنصرف نافی حال . خلیل میگوید: این کلمه مرکب از لا و «ایس » باشد. و رجوع به ایس شود. مقابل ایس : لیس فی جبتی سوی اﷲ. لیس فی الدار غیره دیار.
اقلطلغتنامه دهخدااقلط. [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) نومیدتر. آیس : هذا اقلط منه ؛ ای آیس ؛ یعنی ناامیدتر است از آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
آیسهلغتنامه دهخداآیسه . [ ی ِ س َ ] (ع ص ) تأنیث آیس . زنی که در مدت سال حیض نبیند. (تعریفات جرجانی ). و در اصل ، آئسه .
آیسانفرهنگ نامها(تلفظ: āysān) (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت)) ، مثل ماه ، همانند ماه ، مهسا ؛ (به مجاز) زیبارو .
آیسانافرهنگ نامها(تلفظ: āysānā) (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت) + ا (اسم ساز)) ، همچون ماه ، به مانند ماه ، ماه وش ؛ (به مجاز) زیبا رو .