حبناءلغتنامه دهخداحبناء. [ ح َ ] (اِخ ) نام مادر سه برادر شاعر عرب : مغیرةبن عمروبن ربیعة و یزیدبن عمروبن ربیعة و صخربن عمروبن ربیعة و پدر این سه عمروبن ربیعة است .
حبناءلغتنامه دهخداحبناء. [ ح َ ] (ع ص ) تأنیث احبن . || کبوتری که بیضه ننهد. ج ، حبن . || پیش پای بسیارگوشت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
پابنالغتنامه دهخداپابنا. (اِخ ) از بلاد هندوستان جزو امپراطوری انگلیس از ایالت بنگاله کناررود ایچاماتی ، یکی از شعب رود گنگ پس از تشکیل دلتا، دارای 15265 تن سکنه .
ابناءلغتنامه دهخداابناء. [ اِ ] (ع مص ) بنا فرمودن . بنا کردن فرمودن کسی را. || بخشیدن کسی را بنا یا چیزی که بدان بنا کند.